- ۰ نظر
- ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۵۱
ممکن است آدم یک عمر زندگی کند و نفهمد که کنار دستش یک کتاب هست که کل زندگی اش را به سادگی یک ترانه بیان می کند. وقتی آدم شروع به خواندن چنین داستانی می کند، کم کم خیلی چیزها یادش می افتد، حدس می زند، و آنچه تابه حال برایش مبهم و گنگ بوده روشن می شود.
بیچارگان | #تیکه_کتاب
مهمترین چیز در روابط انسانها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمیزنند، به هم گوش نمیکنند .
آنها سینما میروند، تلویزیون تماشا میکنند، به رادیو گوش میدهند، کتاب میخوانند، پستهای روی اینترنت را به روز میکنند، اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمیکنند.
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چارهای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع میشدند و برای هم قصه تعریف
میکردند...
🌿 پائولو کوئیلو
اسپانیاییها وقتی میخوان به یک نفر بگن تو نیمهی گمشدهی منی، میگن: res mi media naranja
یعنی:«تو پرتقال منی.»
🍊😍
تنها دو راه وجود دارد: یا پذیرش یا پریشانی.
بعضی آدم ها، خیلی زود متولد میشوند، بعضیها خیلی دیر و بعضیها، هیچوقت.
شاید اگر آن روز نبود، آن خیابان، آن کتابفروشی و آن اتفاق ساده، من هرگز متولد نمیشدم.
روز تولد هر آدمی، روزی نیست که به دنیا میآید،
بلکه روزیست که میفهمد از زندگیاش چه میخواهد
و به دنبال چیست!
تنها راهِ تحملِ تاریکیای که همگی با هم تجربه میکنیم، پناه بردن به دلبستگیهای عمیق و امن است.
به رابطههایی که دوستشان دارید و با اتصال به آن رابطهها احساس امنیت، باارزش بودن و دوست داشتنی بودن میکنید، توجه کنید.
دلبستگی، دوست داشتن و مهرورزیدن، تنها پناه آدمهای بیپناه است. و الان کدام یک از ما احساس بیپناهی ندارد؟
پناهِ هم باشیم با مهرورزیدن و زنده نگهداشتنِ صمیمیتهامان، که کسی جز خودمان نمیتواند این بیپناهی را درمان کند