از بین همه ی شغلهایی که وجود داره, شاید صاحب مغازه ی خودکشی بودن عجیب ترینشون باشه😬😬
.
مغازه ای که وقتی از همه چیز ناامید هستین و توی هیچ کاری موفق نمیشین, بهش سر میزنین تا حداقل مرگ موفقیت آمیزی داشته باشین🙃
.
اونجا پر از لوازمیِ که با خریدنشون میتونین از مرگتون اطمینان حاصل کنین: انواع زهر, طناب, تفنگ, نفت, بنزین و...
.
شعارشون اینه:
«شما یکبار میمیرین، پس کاری کنین که اون لحظه فراموشنشدنی باشه»
برای کارشون تضمین هم میدن, اگه کسی با وسایلی که ازشون خریده, نمرد پولش رو پس میدن😑😂
اونها بچه هاشون رو مجبور میکنن به ناامید و غمگین بودن چون فکر میکنن چیزی برای خوشحالی وجود نداره.
درمورد مرلین و ونسان, تربیت خانم و آقای تواچ بی نقص بوده اما آلن, اینطوری نیست.
آلن میخنده, آهنگ شاد گوش میکنه, توی نقاشی هاش همه خوشحالن و همیشه نیمه پر لیوان رو میبینه.
بلاخره مادر و پدرش به سطوح میان و آلن رو به موناکو میفرستن تا به عنوان کماندوی پیش مرگِ خودکشی آموزش ببینه.
حدس میزنین چه اتفاقی برای آلن که به وضوح با همه تفاوت داره میوفته؟
📚مغازه خود کشی
اثری از ژان تولی #معرفی_کتاب